• وبلاگ : چهارم شخص مجهول
  • يادداشت : چهار روز زندگي...4
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بنام خدا

    باسلام وعرض تبريك اعياد شعبانيه

    مطالبو خيلي جالب نوشتيد فقط اگر وصيت نامه خانمها رو هم به آن اضافه مي كرديد بنظر من بد نبود

    انشالله طهوراي بعدي....

    پاسخ

    سلام!... غيد شما هم مبارک!!... آخه اون موقع که من اينا رو مي نوشتم هنوز حرفي از وصيت نشده بود!!!... چي انشالا طهوراي بعدي؟... وصيت؟! :دي

    از نوع چهار صد و بيست و سوميش

    پاسخ

    خنده برا تلف شدن خواهراي بلاگره؟!... ؟!!
    سلام ... قشنگ بود. قرار بود كه ما صبح به جاي حليم به دوستان قرص اكس بديم كه اين كوههاي سر به فلك كشيده رو درخت زردآلو و گيلاس ببينند. جداي از شوخي باغ قسمت پايين بود و هر كسي ميخواست مي تونست بره و بعد اينكه فصل زرد آلو و گيلاس تموم شده .ان شاء‏الله طهوراي بعدي...
    پاسخ

    سلام!... خوب ميدادين لا اقل هم مدت زماني که تو اتوبوس بوديمو خوش مي گذرونديم... هم از باغا استفاده مي کرديم... کاريم نداشت که مي ريختين تو اون پودر نارگيله... کسيم چيزي حاليش نمي شد!!... ما که علم غيب نداشتيم که مي تونيم بريم از باغ استفاده کنيم... مسئولين گرامي گفتن برين تو اون نمازخونه... تنها جاي ديگه ام که راهنمايي کردن اتاقه... چند بود شماره اش؟!... ايشالا طهوراي بعدي... فقط اکس يا باغ؟!!!! :دي

    باغ كه اون پايين بود. چند روز قبل از اردو كه ما رفتيم براي بازديد و هماهنگي و اينا، رفتيم كلي از باغ استفاده كرديم و ...

    شما رو نبردن پس! آخي...

    پاسخ

    نوش جان!!... همين؟!... آخي؟!... ما اون جا از گشنگي داشتيم تلف مي شديم اون وقت باغ پايين بوده؟!... هي! روزگار!