سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهار روز زندگی...2

به یادش...
اپیزود سوم:
اسکان یافتیم!!
  
امشب آزادیم...!! استراحت می کنیم!!...
   
بی کاریم بد دردیه ها!...
کاش لا اقل شامو میدادن می خوابیدیم...
هرچند مدت هاست مثل بچه آدم شبا نخوابیده م ولی بی کاری این جا و نخوابیدن صبح، شدیدا خوابالوده م کرده...
خدا کنه کلاسا زودتر شروع شه...
آزادیم بد دردیه ها!!...
عنوان اردو رو گذاشتن طهورا، با موضوع مسائل زنان و وبلاگنویسی...
نمی دونم کلاسا نظرمو عوض می کنه یا نه؟! ولی من فکر می کنم بهتر بود عنوان می زدن: اردوی ترک اعتیاد برای خواهران وبلاگنویس!!
چطوره؟!

اپیزود چهارم:
ساعت 37 دقیقه بامداد!
خاموشی دادن اما از همه جا صدای حرف میاد...
بعد این همه وقت شب نخوابی!... کی خوابش می بره؟!!

اپیزود پنجم:
ساعت از یک و نیم گذشته و معتادا هنوز بیدارن
برای مقابله با تمامی برنامه های ترک اعتیاد... حضوری چت می کنیم!

اپیزود ششم:
ساعت 3و 21 دقیقه بامداد... ساعت 3و 21 دقیقه بامداد...بوووووووووق!!!

اپیزود هفتم:
ده دقیقه ای هست اذان تموم شده...
آخ جون... بلاخره خواب!!... ولی فکر کنم بد موقعی رو برا خوابیدن انتخاب کردم... موبایل بچه ها با انواع و اقسام زنگا، از دعای عهد گرفته تا شور و سینه زنی و شعر و ترانه و موسیقی و بیب بیب... از اقصی نقاط سالن، نوبتی صداشون در میاد! گاهی هم همنوازی می کنن...
بابا!... لا اقل هماهنگ کنید راس یه ساعت... نه هر 2 ثانیه یه بار...

اپیزود هشتم:
تو آمفی تئاترم... افتتاحیه تموم شده و رسما کلاسا شروع... دکتر موذن مشغول صحبته...
محشره!
...
بیشترین سرچ برای نیکول کیدمن در کجا بوده؟!... با گوگل ترندز روح زمان و جامعه رو شناسایی می کنن...
وااااای... بیشترین سرچ تو تهران بوده! یه چیزی حدود 2 برابر استرالیا که دومین رتبه اس...
خداااااااااااااا
...
اگه ده ساعت دیگه ام تو آفتاب منتظر اتوبوس سفید ویژه وامیستادم... ارزششو داشت که الان پای صحبت دکتر موذن باشم...
صحبتاش داره در عین لذت بخشی، لحظه لحظه بهم درد تزریق می کنه...

ادامه دارد...

 

 


» نظر