وبلاگ :
چهارم شخص مجهول
يادداشت :
چهار روز زندگي...4
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شهيده
سلام ... قشنگ بود. قرار بود كه ما صبح به جاي حليم به دوستان قرص اكس بديم كه اين كوههاي سر به فلك كشيده رو درخت زردآلو و گيلاس ببينند. جداي از شوخي باغ قسمت پايين بود و هر كسي ميخواست مي تونست بره و بعد اينكه فصل زرد آلو و گيلاس تموم شده .ان شاءالله طهوراي بعدي...
پاسخ
سلام!... خوب ميدادين لا اقل هم مدت زماني که تو اتوبوس بوديمو خوش مي گذرونديم... هم از باغا استفاده مي کرديم... کاريم نداشت که مي ريختين تو اون پودر نارگيله... کسيم چيزي حاليش نمي شد!!... ما که علم غيب نداشتيم که مي تونيم بريم از باغ استفاده کنيم... مسئولين گرامي گفتن برين تو اون نمازخونه... تنها جاي ديگه ام که راهنمايي کردن اتاقه... چند بود شماره اش؟!... ايشالا طهوراي بعدي... فقط اکس يا باغ؟!!!! :دي