پرت و پلا گویی های یه دلتنگ؟!!
ارسال شده در
87/4/8:: 3:41 عصر
توسط چهارم شخص مجهول
به یادش...
انگار
نوشتن
یادم رفته!
هر کار میکنم دیگه نوشتنم نمی آد! هر چی می خوام بنویسم حس میکنم... هیچی!
اعتراف کنم که دلم یه ذره تنگ شده... برای نوشتن! یعنی برای توانایی نوشتن! برا این که یه چیزی بنویسم و به دل خودم بشینه! یه چیزی بنویسم و بعد از خودم نپرسم «که چی؟!»... اعتراف می کنم دلم تنگ شده برا اون زمانی که فکر می کردم وبلاگ... هیچی!
شاید هوس اردویی که چند روزه وحشتناک افتاده تو سرم مجبورم کرد برم سراغ خاطرات طهورا! گرچه هوس اردوی دیگه ای رو کرده م!
و خوندن اولین نوشته های این جا... چرا دیگه نمی تونم بنویسم؟! چرا دیگه... هیچی!
بعد نوشت:
بازم آرشیو خوندم و خوندم و خوندم... و مثه هروقتی که می رفتم سر دفتر خاطرات... فقط یه سوال تو کله م وول خورد: چقدر عوض شده م! حالا خوبه این تغییرات یا بد؟!
...
کلمات کلیدی :
» نظر