• وبلاگ : چهارم شخص مجهول
  • يادداشت : ردّوه...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اين مطلب رو از كجا آوردي؟ صابوني يعني چي؟
    پاسخ

    اين مطلب؟! از کجا آووردم؟؟؟!!!!... درسته تو وبلاگستان کپ زدن بيداد مي کنه... اما دور ما رو خط بکشين!... کپ بزنيم خبر ميديم!!... اما اين که صابوني يعني چي... اون مرد يه عطار بوده... بعد از سالها به آرزوش ميرسه... يعني فکر مي کرده داره ميرسه! دو تا از اصحاب خاص امام رو مي بينه و با انها همراه مي شه... به قصد ديدن امام. در طول راه مجبور مي شن از روي دريا عبور کنن!!... و عطار هم همراه اصحاب بر روي آب شروع به حرکت مي کنه!!... تا اينکه بارون مي گيره و مرد عطار ناخودآگاه به ياد صابونهايي ميفته که روي پشت بوم پهن کرده... و بلايي که بارون سر صابونا مياره! به محض اين خطور ذهني در آب فرو ميره و با ياري اصحاب دوباره مي تونه به حرکتش ادامه بده... اما وقتي پشت خيمه امام منتظر اجازه ي ورود بود... منبعش هم، به نقل از کتاب تا يکدلي: دارالسلام مرحوم عراقي.ص289 . العبقري الحسان مرحوم نهاوندي،ج2،ص134... موفق باشيد!

    به گفته دوست عزيزم حسن

    تلخ اما شيرين

    تلخ كه نيامدي اما شيرين كه آمدي

    از نيامدنت بايد سوخت از آمدنت بايد شور شعف فروخت .....

    پاسخ

    تلخ اما شيرين...!!! وصف جالبيه برا اين ايام!

    هوالحق

    سلام

    حين مو شكافي اردوتون رسيدم اينجا...

    اين مطلبتونو نخوندم ديگه....كل قبلي ها رو خوندما!

    در مورد كلاغ... ببين كلاغ زرنگه! تو حواست كجاس؟...مگه حين بازي نمگن گنجشك پر؟ عقاب پر؟.... اين كلاغ خودشو سر دسته كرده... والا همشون باهم مي پرن... نچ نچ نچ...شما چرا ساده اي؟...اسمونم باهاش قراداد داره... كنار پر سياه كلاغ ابيش خوشرنگ ميشه... يه كم دقت كن! ... چهارم شخص مجهولم غلطه.... نهم شخص مجهوله هميشه... چرا؟ اگه گفتي! با كل دوستان و اشنايانت بشين فيكر كن اگه جوابشو داديد!

    من برم سر تحقيقاتم... راستي من ميت شدما... نمترسين ازم كه؟....خب خوبه...

    فعلا!

    اين شكلكاهم تو متن خودتون جا بزنين من وقت ندارم!

    پاسخ

    سلام!... چه دير!!!... حتما راه طولانيو اومدين تا رسيدين اين جا... خسته نباشيد... بي خيال بحث کلاغ... ته ته نوشت گفتم شعر از من نيست! برين شاعرشو گير بيارين به اون تذکر بدين!... نظر قيصر امين پور برام مهمتر از نظر شماست... شرمنده ها!!... شما خواستين نهم شخص خطابمون کنين، استثنائا اشکال نداره!!... اگه ميت شدين اميدوارم خدا بيامرزتتون! ... دوستان يه فاتحه برا شادي روح عزيز تازه گذشته... الفاتحه!!!... حوصله پازل ندارم... شکلکا رو نديده مي گيريم!!!

    برو اى باد صبا كن گذرى

    ببر از ما سوى آن شه خبرى

    گو بيا مونس اين جانها باش

    گو بيا جسم جهان را جان باش!

    تو مهين پادشه خوبانى

    تو در اين پيكر عالم، جانى!

    به خدا طاقت ما طاق شده

    ديده از بهر تو مشتاق شده

    سينه از هجر رُخت خونين است

    قلب، افسرده و دل غمگين است

    جام دل از غم تو لبريز است

    سينه پراخگر و آتش خيز است

    ديده گريان و جگر پُر خون است

    خوب دانى كه درونم چون است!

    روشنى بخش شب تار منى

    مايه گرمى بازار منى!

    مونس و منتظر جانهايى

    تسليت بخش دل شيدائى

    با همه فقر خريدار توأم

    عاشق خسته و افگار توأم

    فاش مى گويم: دل باخته ام

    به تو از غير تو پرداخته ام

    فاش مى گويم: مجنون توأم

    طالب و واله و مفتون توأم!

    مهر تو خيمه زده در دل من

    زان سرشته شده آب و گِل من

    من از آن روز كه بشناختمت

    يك نگه كردم و دل باختمت!

    كمر بندگيت را بستم

    به صف چاكريت پيوستم

    تو همان عيسى روح اللهى

    وارث صدق كليم اللهى

    آدم و نوح نبى اللّهى

    بهترين پور خليل اللهى

    تو محمّد(ص)، تو حسين و حسنى

    يادگارِ خلفِ بوالحسنى

    تو در اين گلشن زهرا چمنى

    به خدا وارث هر پنج تنى!

    صدف كون و مكان را گهرى

    از همه پاكدلان پاكترى

    بهر ديدار تو در تاب و تبم

    سخت سودائى آن خال لبم

    طاق ابروى تو از طاقم برد

    چشم جادوى تو از يادم برد

    بر درت ناله و افغان تا كى؟

    چشم خونابه و گريان تا كى؟

    در رهت خيل شهيدان تا چند؟

    دوستان بى سر و سامان تا چند؟

    در سماوات هدايت قمرى

    تو ز خوبان جهان خوبترى

    سوخته ز آتش كين خرمن دين

    ظلم و بيداد شده جايگزين

    «همه از ظلم و ستم خسته شده»

    جمله درهاى فرج بسته شده

    عدل افسانه شده چون عنقا

    قلب خونابه شده چون صهبا

    روح افسرده و دل پژمرده

    آسمان خفته، خلايق مرده

    چهره خلق جهان مسخ شده

    سخن حق عملاً نسخ شده!

    دوستانت همه سرگردانند

    واله و غمزده و حيرانند

    حاش للّه كه عنايت نكنى!

    مخلصان غرق كرامت نكنى!

    «ناصرم» از كرمت آگاهم

    كمترين خادم آن درگاهم!

    پاسخ

    شرمنده... زيادي طولاني بود حوصله نکشيد بخونيم... ولي خب ... عيدتون مبارک!

    سلام،

    فكر نميكنم كسي باشه كه ديروز و امروز حتي يه لحظه تو همچين فكري نرفته باشه !

    عيدتون مبارك ...

    پاسخ

    عليک سلام!... کاش فکرامون يه کم نتيجه عملي داشت...

    سلام!

    بسيار زيبا و قشنگ... صفاي دلتون قلمتونو هم ياري كنه ! ان شالله

    ما رو هم دعا كنيد ... حلالمون كنيد

    عيدتون هم مبارك

    يا حق

    پاسخ

    سلام!... لطف دارين!...کاش دل صفايي داشت... شما هم ما رو دعا کنيد... حلالتون کنم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! ... عيد شما هم مبارک!... کاش مي گفتين بعد اردو چه تغييري رخ داده !

    سلام.

    كي گفته اين جور نوشتن درست نيست؟!

    عيدت مبارك

    پاسخ

    سلام!... حال و احوال چطوره؟!... پيشکسوتان وبلاگنويس!!!!!... عيد تو هم مبارک!

    سلام..

    سكوت قشنگ ترينه...

    نيمه شعبان روز وحشته منه..انگار بهم فشار مييارن كه خقه بشم !!

    بي خيال..

    يا حق

    پاسخ

    سلام!... سکوت؟! ... خواستم بکنم، نشد!... بي خيال!