سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آه...؟!!!

به یادش...
دخترک ده دوازده ساله میزد، دو صف جلوتر از من... نماز که تموم شد پا شد وایساد، دنبال کسی می گشت انگار... اومد سمت من... من که نه حاج خانوم که با فاصله ی کمی از من نشسته بود.
- ببخشید حاج خانوم! سر نماز رگ پام گرفت گفتم آه!... باید دوباره بخونم؟!
یاد جلسه ی هفته پیش افتادم... بحث رسیده بود به مبطلات نماز و حاج آقا می گفت اگر غیر ارادی حرف بی معنایی از دهنتون خارج شه، تا دو حرف مبطل نیس!
حاج خانوم با کمی مکث: کجای نماز؟!
... و من یه کم تعجب کردم!... آخه اون شب حرفی از این نبود که کجای نماز...؟
دخترک وقتی داشت میرفت سجده آهش در اومده بود!
با یه کم من و من حاج خانوم جوابشو داد: ایشالا برا شما عب نداره!!
... و من یه کم بیشتر تعجب کردم!... برا شما عب نداره؟! ... و نفهمیدم دخترک چه امتیاز ویژه ای داشت که روی شما تاکید شد؟!
دخترک رفت و حاج خانوم به بغل دستیش گفت: چی می گفتم؟!... به زحمت می افتاد دوباره بخونه!!
... و من حس کردم دیگه شاخام داره میزنه بیرون!!... به زحمت می افتاد؟!!!

بماند که تو خونه بحث مفصلی شد سر این که حکم آه کشیدن چیه؟ معنا داره یا نه؟و ... و من بقیه رو ارجاع میدادم به تبصرة المتعلمین علامه و کراهت آه کشی! و اونا جز توضیح المسائل رو قبول نمی کردن!!... و حق داشتن البته!
بماند که بحث بی نتیجه موند و وادارم کرد به سرچای اینترنتی بی نتیجه تر!... و نهایتا ارسال ایمیل جهت استفتا!!

هنوز که بهش فکر می کنم نمی تونم بفهمم ... آخه مگه این قدر راحت می شه حکم داد؟!... چه مبطل باشه چه نباشه... این برا شما...؟؟؟؟ مگه می شه این قدر راحت حکم رو برا افراد استثنا زد؟!... دخترک بیچاره اومده بود تکلیفشو بدونه... چه به زحمت بیفته برا خوندن دوباره چه نه!!... حاج خانوم آخه شما چی کاره این که برا راحتی دخترک حکم بدین؟!!!... اگه نمازش درست بود، از اول می گفتی درسته... این جمله های عجیب غریب چی بود دیگه؟!... اگه درست نبود... که... لا اله الا الله!!!

ته نوشت:
1. نمیدونم مجبوریم گاهی اوقات جواب سوالایی رو بدیم که خودمون هم از جواب مطمئن نیستیم؟؟؟؟!!!!!
2. به پیشناهاد ایشون در جهت هرچه حرفه ای تر شدن!!! از لوگوی دوستان فقط لینکش می مونه!... دوستان اگه اعتراضی دارن برا همونشون!! کامنت بذارن!
3. منتظر باشین جواب استفتا که اومد خبرتون می کنم!!


» نظر